به جّّۀنـــ ــــ ــــم
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!
&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*
عـــآَََشقآنـِۀ یِکِ زّنِِ
رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بی تابیـش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری …..!
&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*
هِیچُِِِ نِمیِ خواهّمُِِِِ
هِیچُِِِ نِمیِ خواهّمُِِِِ
یه توِِِِ
یِه مّنِ
یِه جا
کنّار هّم برایِ هم
&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*
بـے ثـبـاتــم بـے تـ ـ ـو
چــه دمــدمــے مـزاج شـده احـساســم
گـــاهـے آرام . . .
گـــاهـے بــارانـے . . .
چه بـے ثـبـاتــم بـے تـ ـ ـو!!!!
&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*
آمّدنِِِ “نـِ”
همیشه از آمدن “نـ” بر سر کلمات مـی ترسیدم !
نـ داشتن تو… نـ بودن تو…
نـ ماندن تو…
کـاش اینبـار حداقل دل واژه برایم می سوخت و خبـری مـیداد از نـ رفتن تـو…
&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*&*
ایـن شــعرهـــا
بـــرونــد بــه جــهنّم
مــن فقط
دیــوانـه ی آن لحــظه ام…
که قــــلبت…
زیــــرِِِِِ ســـرم
دــّــ سـتـــــــ وِِِ پــــــــ ــــا بِزّندـــــ ….
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |